قرآن مهجور
دو حالت فراموشی قرآن
در بررسی این پدیده ، امام خمینی «ره» از دو حالت مشخص ترک قرآن سخن می گوید که در زندگی ما و در نوع ارتباط مابا قرآن وجود دارد .حالت نخست در زمینه سلوک فردیمان است ، در حالی که حالت دوم ، در سطح جامعه به طور عام نمود دارد . در زمینه فردی ، در اندیشه ورفتار همه ما نوعی از کنار نهادن قرآن وجود دارد واین امر در هر یک از ما با اختلاف مراتبی وجود دارد .
اندوهبارآنکه ، وقتی کسی از بین مابه مسأله غفلت از قرآن متوجه می شود وتلاش می کند از آن رهایی یابد ، باز می بینی که در راهی همگون گرفتار می آید وهر روز علاقه مشخصی به کتاب خدارا تجربه می کند و امیدوار است که با این روش ، از غفلت از قرآن نجات پیدا کند ، در حالی که در حجاب فزونتری قرار می گیرد که همان حالت را تأکید کرده وحجاب را بیشتر می کند .
امام خمینی «ره » در این باره سخن دقیقی دارد . وی در بحث از آیه کریمه « وگفت پیامبر : ای پروردگار !همانا قوم من این قرآن را مهجور ساخته اند .» می نویسد :« مهجور گذاردن قرآن مراتب بسیار ومنازل بیشمار دارد که به عمده ی آن شاید ما متَصف باشیم ./آداب الصلوة ص198» وقتی که به اعمال روزمره مان می رسد که در آن رغبت به رهایی از حالت مهجور سازی قرآن است ، پرسشی معنا داری مطرح می کند که : «آیا اگر ما این صحیفه الهیه را مثلاٌ جلدی پاکیزه وقیمتی نمودیم ودر وقت قرائت یا استخاره بوسیدیم وبه دیده نهادیم ، آن را مهجور نگذاشتیم ؟ » گروه دیگری از افراد جامعه هستند که از مستوای یاد شده در زمینه احترام به کتاب خدا به مرتبه بالاتری قدم گذاشته، به جنبه های تجویدی و ابعاد لغوی و بیانی قرآن اهتمام می ورزند؛ به گمان آنکه به این شیوه از مهجور ساختن قرآن رهایی یافته اند. امام خمینی (ره) از این گروه می پرسد آیا اگر غالب عمر خود را صرف در تجوید و جهات لغویه و بیانیه و بدیعیه آن کردیم، این کتاب شریف را از مهجوریت بیرون آورده ایم؟ ایشان این پرسش را چنین ادامه می دهد: آیا اگر قرائات مختلفه و امثال آن را فرا گرفتیم، از ننگ هجران از قرآن خلاصی پیدا کردیم؟ آیا اگر وجوه اعجاز قرآن و فنون محسنات آن را تعلم کردیم از شکایت رسول خدا (ص) مستخلص شدیم؟ امام خود به این پرسش ها چنین قاطعانه پاسخ می دهد که: هیهات! که هیچ یک از این امور مورد نظر قرآن و منزل عظیم الشان آن نیست. روشن است که امام نمی خواهد در حرمت گذاری کتاب خدا آداب ظاهری را کنار بگذارد و نیز نمی خواهد اهمیت تلاوت و اهتمام به قوانین قرائت و تجوید را نفی کند، زیرا او در رفتارهای شخصی خود چنین می کند و در فتاوای فقهی خویش بدان تاکید می کند، بلکه نهایت چیزی که در این باره بدان اهمیت می دهد دو چیز است:
اول آنکه، اهداف کتاب خدا و مقصود از نزول آن در همین احترام های ظاهری منحصر نیست و به آداب تلاوت و قوائد آن و شروط قرائت و ضوابط آن اکتفا نمی شود.
دوم آنکه، گروهی افراد مسلمان هستند که نهایت ارتباط با کتاب خدا را در همین شکل های ظاهری یاد شده پیشین محصور می کنند. اگر انگیزه های این امر، جهل و غفلت باشد راحت تر می توان آن را پذیرفت، اما مصیبت هنگامی بزرگ می شود و مسئله بعد دیگری می یابد و گرایش خطرناک می شود که برنامه ریزی دشمنانه ای از قبل و یا به نیرنگ و توصیه دشمنان باشد.

در هر صورت اگر اینگونه اعمال فقط نوعی ورود به کتاب خدا باشد، زیان آور نیست اما اگر این ها به نهایی ترین حد ارتباط با قرآن تبدیل گردد و مسلمانان سال های عمرشان را در آن صرف کنند، بدون آنکه به اهداف قرآن برسند و به مقصدی که قرآن برای آن نازل شده است، در این صورت، خود اینگونه ارتباط ها به حجابی دیگر تبدیل می شود که قرآن را مهجور تر می سازد. امام خمینی (ره) به فزون تر از این اشاره کرده، به طور صریح می گوید:« غور در صورت ظاهر قرآن نیز اخلاد إلی الارض است و از وساوس شیطان است که باید به خداوند از آن پناه برد.»
غرق شدن در این ظاهرها و ارتباط های شکلی که اکنون علاقه و ارتباط مسلمانان با قرآن را شکل می دهد و تلاششان در آن به کار گرفته می شود، آنان را از اهداف قرآن کریم دور می دارد. این اهدافی که امام خمینی چنین به آنها اشاره می کند:
این کتاب شریف، چنانچه خود بدان تصریح فرموده، کتاب هدایت و راهنمای سلوک انسانیت و مربی نفوس و شفای امراض قلبیه و نوربخش سیر الی الله است.
امام در اشاره ای دیگر که چه بسا مهم تر است، در ناروشنی ها سخن می گوید. انحراف هایی که در اندازه مهجور ماندن قرآن از انحراف های فکری و نقش نابود گر آن در از بین بردن هدایت قرآنی و غرق کردن نشانه های آن را افزایش می دهد و مسافت جدایی ما را افزون تر می سازد: کتاب زندگی و کمال و جمال در حجاب های خودساخته ما پنهان شده است و این گنجینه اسرار آفرینش در دل خروارها خاک کج فکری های ما دفن و پنهان گردیده است و زبان انس و هدایت و زندگی و فلسفه زندگی ساز او به زبان وحشت و مرگ و قبر تنزل کرده است.
انی تارک فیکم الثقلین